روزنوشتهای پسری از 20 سالگی..

قرار است پسری تربیت کنم که وقتی پیریم نگاهش میکند حسرت نخورد. همین...1394/9/8

روزنوشتهای پسری از 20 سالگی..

قرار است پسری تربیت کنم که وقتی پیریم نگاهش میکند حسرت نخورد. همین...1394/9/8

بعدا مینویسم...

و من خراب... 8/ 9/ 94

يكشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۴، ۰۳:۵۴ ب.ظ
شدم مثل این فیلم خارجیا که باید از وسط داستان شروع کنم .
خب امروز تا ساعت 12:30 ظهر خواب بودم.
بعد که بیدار شدم ، یه چیزی خوردم و رفتم بیرون یه نخ سیگار کشیدم و اومدم دوباره اون وبلاگ و موضاعت وبلاگای دیگه رو دنبال کردم . اکثرا چرت بودن چیزای خوبی هم بود . راستی گفتم که غیر از  اینجا یه جای دیگه هم وبلاگ دارم. البته تو همین بیان.
هیچکدوم از درسای این ترممو شروع نکردم به خوندن ، راستیتش حوصلشونو ندارم . این ترم هم اگه معدلم بالا نشه یا باس برم سربازی یا هم باید بشینم و با خفت های خانواده کنار بیام و الکی امیدوارشون کنم به ترم بعدی که معدلم بالا میشه :( که میدونم اگه این ترم نشد اون ترم هم نمیشه .
ولی خب با اون چیزی که از خودم سرا دارم حتما میرم خدمت.

البته تموم اینا در صورتیه که این ترم با معدل پایین یعنی زیر 15 پاس بشم.
ولی خب الان واقعا حوصله زندگی کردنو هم ندارم چه برسه به درسخوندن و کلاس رفتن و این چیزا. هفته قبلی فقط یه روز رفتم دانشگاه. :(

ولی خب با این شرایط میخوام خودمو درست کنم. در اوج خستگی میخوام شروع کنم. بلد نیستم ولی خب تصمیمشو که گرفتم یاد هم میگیرم.از امروز نمیخوام   زندگیمو تغییر بدم ، ولی خب یواش یواش.....

 فعلا باید برم بیرون با یکی از دوستان یه هوایی بخورم. بعدا با هم بیشتر آشنا میشیم..


پ.ن: دیوانه ام ، ازد دست خودم سیر شدم..
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۰۸
pesare bala

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی